«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»
کرم خدا و توفیق دعا
عنایات پروردگار عالم به بندگانش این است که براساس لطف و کرمش آنها را به دعا کردن، موفّق میدارد. لذا انسان هم باید بداند اگر توفیق دعا به او مرحمت شد، به واسطه کرم پروردگار عالم است و جز لطف و کرم پروردگار عالم، چیز دیگری نیست.
برای همین است اولیاء خدا، خصّیصین و عرفای عظیمالشّأن در هنگام دعا همیشه به این مطلب اذعان دارند که خدایا من استحقاق این دعایی را که دارم انجام میدهم، ندارم «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی».
اوّل اینگونه است که من به واسطه این دعا توسّل جستم، در حالی که استحقاق ندارم که تو صدای من را بشنوی و مستوجب عفو تو نیستم که از من بگذری «وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی»، منتها مهم اینجاست که میدانم همه اینها از کرم توست «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ».
این حال همیشگی اولیاء خداست، یعنی همیشه میدانند اگر موفّق به دعا شدند، حتّی اگر به فرض عوامالنّاسی اجابت ظاهری هم در دعا نباشد، باز کرم خدا بوده است.
اصل دعا، اجابت است!
گرچه در سالهای گذشته که فرازهای قبل را میخواندیم و شرح میدادیم، اشاره کردیم که اصل موفّق شدن به دعا، خودش اجابت است. اگر کسی به دعا خواندن موفّق شد؛ یعنی پروردگار عالم او را قبول کرده و جوابش را داده است.
آیا استجابت دعا غیر از جواب دادن خدا به دعای انسان است؟! اگر استجابت دعا یعنی جواب دادن ذوالجلال و الاکرام به بندگانش که همین است و لاغیر. امّا ما تصوّر میکنیم استجابت دعا یعنی آن چیزی که من میخواهم، همین الآن برآورده شود، در حالی که این نیست.
استجابت دعا یعنی پروردگار عالم جواب مرا میدهد و کدام جواب بالاتر از این که خودش به کرم و لطفش ما را به خواندن دعا موفّق کرده است.
اگر کسی که یک عمر دارد دعا میخواند، یک لحظه این تصوّر به ذهنش خطور کند و بگوید: این دعا خواندن که عادی است، دیگر موفّق به خواندن دعا نمیشود.
اتّفاقاً این مطلب را که عرض میکنم، یک بنده خدایی برای بنده گفت. او میگفت: من هر سال توفیق داشتم حدّاقل روزی دو جزء قرآن میخواندم، قبل از ماه مبارک رمضان گفتم: من که هر سال، دیگر دو جزء را میخوانم و به تعبیر عامیانه روزی دو جزء که روی شاخش است، حالا امسال حتماً باید سه جزء و چهار جزء بخوانم. گفت: یک موقعی نگاه کردم، دیدم در این دو سه روزه موفّق به خواندن حتّی یک جزء قرآن هم نشدم. یکدفعه بیدار شدم و گفتم: عجب! من که قبل از ماه مبارک رمضان به خودم میگفتم من که همشیه دو جزء را میخواندم، حالا برای امسال روی چهار حساب میکنم، چه بلایی بر سرم آمده که در این چند روز حتّی یک جزء هم نخواندم!
اگر انسان فکر کند خودش است که دارد موفّق به قرآن خواندن میشود، همین او را بدبخت و گرفتار میکند. عزیز دلم! در دعا هم همین است. اصل دعا، اجابت است. پروردگار عالم به انسان لطف و کرامت کرده است. لذا اولیاء خدا و خصّیصین حضرت حقّ تا آن لحظه آخر همیشه در ذهنشان هست که اگر موفّق به عبادت و دعا شدند، این لطف و کرم خداست. آنها میگویند: من به این کرم خدا دل بستهام، نه به عمل خودم و نه به این که به ظاهر خودم موفّق شدم دعا بخوانم، «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ».
شروط درک کرم الهی
1. اجتناب از کبائر
پس این خیلی مهم است که انسان بداند در دعا خواندن همیشه مشمول کرم خداست. منتها کرم پروردگار عالم چه زمانی برای انسان معلوم و مشهود میشود؟
یکی از آنها وقتی است که انسان گناه کبیره نکند. در جلسه گذشته عرض کردیم که خداوند در قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» - هر کدام از این الفاظ نیاز به شرح مفصّل دارد امّا چون بحث ما چیز دیگری است و میخواهیم فقط از آیات الهی بهره بگیریم، به سرعت رد میشویم - چه زمانی انسان کرم خدا را میفهمد؟ زمانی که حداقل گناهان کبیره را انجام ندهد.
ذوالجلال و الاکرام فرموده: گناهان صغیره را میبخشم. لذا اگر انسان مصرّ به گناهان کبیره نبود، لطف و محبّت خدا را میبیند و آرام آرام فضل و کرم الهی را درک میکند و این نکته بسیار مهمّی است.
2. قول کریمانه با پدر و مادر
عرض کردیم یکی دیگر از مواردی که انسان کرامت پروردگار عالم را در همه عبادات و به خصوص دعا - که به قول اولیاء الهی دعا، قرآن صاعد است - بفهمد، زمانی است که به پدر و مادر احترام بگذارد.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً» جز پروردگارعالم را عبادت نکنید، فقط خداپرست باشید و نفس امّاره و شیطان جنّ و انس را عبادت نکنید، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما» و بعد هم به پدر و مادر خود نیکی کنید. بالاخره آنها پیرمرد و پیرزن میشوند و حوصلهشان کم میشود. امکان دارد به تعبیر من و تو یک نِق و غری هم بزنند امّا نکند بگویی: اَه! خسته شدم. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً» مسئله دیگر این است که نه تنها باید با آنها اُف هم نگویی، بلکه باید با قول کریم حرف بزنی. قول کریم چیست؟
مگر بنده لئیم نیست امّا پروردگار عالم با او کریمانه رفتار میکند، نمیگوید باشد، برو، من گذشتم بلکه کریمانه رفتار میکند. طوری میشود که «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ». پروردگارعالم جبّار است و گذشتههای ما را به نحو احسن جبران میکند و به خوبی تبدیل میکند.
حالا پروردگارعالم میفرماید: شاید به تعبیر شما غر زدنهای پدر و مادر سبب شود که حوصله شما سر برود و امکان دارد چیزی به تو بگویند امّا تو نه تنها نباید یک به اصطلاح اُف و اَه بگویی، یا بگویی ای بابا ...، بلکه حتّی نباید عادی صحبت کنی و بگویی: باشد، چشم، پس چگونه باید رفتار کنی؟ «قَوْلاً کَریماً». باید بگویی: بله، جانم، هرچه شما بفرمایید، امر، امر حضرتعالی است. یعنی یک قول کریمانه با آنها باشد تا انسان این مقام کریمی را درک کند و این نکته بسیار مهمّی است.
3. قرار گرفتن خود شخص در مقام کرامت
این نکته را عرض کنم، بسیار مهم است. آیتالله شالی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگوار بیان میفرمودند: آن کسانی که در مقام کریمانه قرار میگیرند، کرم خدا را درک میکنند امّا اگر خودشان در مقام کریمانه قرار نگیرند، کرم پروردگار عالم را درک نمیکنند.
واقعیّت هم همین است. این مسئله، نسبی است. یک کسی مثل پیامبر عظیمالشّأن، رحمةللعالمین است و در حد وسع نبیّ مکرّم، کرم ذوالجلال و الاکرام را درک میکند امّا اگر من و شما هم یک مقدار کریم شدیم، تا حدودی میفهمیم کرم ذوالجلال و الاکرام یعنی چه.
لذا یک مقدار کریمانه رفتار کنیم تا آن رفتار کریمانه ذوالجلال و الاکرام را درک کنیم. هرچه بیشتر کریم شویم، کرم الهی را نیز بیشتر درک میکنیم - این مطلب جملهای مافوق بشری و عجیب است، در آن تأمّل کنید - تا انسان به این قضایا ورود پیدا نکند، نمیفهمد. اگر این حال برایمان به وجود آمد، آنوقت میفهمیم و إلّا درک این مسئله برایمان مشکل است.
لذا یکی از مطالب دیگر که عامل میشود که انسان کرامت و کریم بودن خدا را بفهمد، این است که بگوید: توکّل من فقط و فقط به کرم توست. پس این نکته را فراموش نکنید که هر چقدر شما کار کریمانه انجام بدهید، بیشتر تحت آن رفتار کریمانه ذوالجلال و الاکرام قرار میگیرید و کرامت پروردگار عالم را درک میکنید.
4. اطاعت از خدا، حضرات معصومین و اولیا
یکی از راههای دیگر برای این که بفهمیم و به این قضیه کریم بودن خدا پی ببریم، اطاعت است. چه اطاعت از خود پروردگار عالم و چه اطاعت از پیامبر، حضرات معصومین و اولیاء خدا.
مهم هم این است که این اطاعت را با عمل صالح خودش نشان دهد. یعنی نمیشود کسی بگوید: خدایا! من اوامر تو را اطاعت میکنم و مطیع تو هستم امّا عملش خلاف آن ادّعایش باشید، یا بگوید: امیرالمؤمنین! من مطیع شما هستم امّا عملش مخالف فرمان ایشان باشد.
دقّت بفرمایید، خداوند در قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً».
صورت ظاهر این آیه برای همسران نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است و برای همین با عنوان «مِنْکُنَّ» است. چون در آیه قبل میفرماید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً».
نافرمانی نزدیکان و عذاب بیشتر!
توجّه! توجّه! این یک هشدار هم هست. یک نکتهای بگویم خیلی عجیب است. ولیّ خدایی به ما بیان فرمودند: حالا که محضر ابوالعرفاء میرسید، خیلی باید حواست جمع باشد. آن کسی که ایشان را نمیشناسد، وظیفهای ندارد امّا اگر تویی که حالا به ظاهر فهمیدی چه خبر است و این آقای بزرگوار هم بزرگواری کرده و تو را پذیرفته؛ نسبت به فرمانش خلاف کنی، عذاب تو دوبله است و خدا تو را دو برابر عذاب میکند -این هم نکته عجیبی است-.
حالا در این آیه پروردگار عالم میفرماید: هر که با نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نزدیکی دارد، یا در این نظام با اولیاء، امام راحل، امام المسلمین و ... نزدیکی دارد، اگر گناه انجام دهد، عذابش مضاعف است.
ظاهر این آیه خطاب به زنان نبیّ مکرّم است امّا همه را شامل میشود. «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ». میفرماید: چون شما با پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بستگی دارید، عذابتان مضاعف میشود.
اگر خدای ناکرده آن که در این لباس مقدّس است گناهی کند، عذابش دوبله است. اگر آن که با این انقلاب وابستگی دارد، یک خلافی انجام بدهد، گناهش دوبله است.
و خدا میفرماید: «وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» این برای خدا خیلی آسان است، فکر نکنید که سخت است.
یکی از آقایان یک موقعی مسئول قوّهای بود، عمل جرّاحی کرده بود و بعد در بیمارستان از دنیا رفت. خودش گفته بود: من گوشه اتاق ایستادم، دیدم همسرم آمد، روی بدنم افتاده بود و زار زار گریه میکرد. گفتم: تو چرا گریه میکنی؟! من هستم. بعد فهمیدم که روح از بدنم خارج شده است. بعد یک تونل نورمانندی پیدا شد و من یک دفعه داخل آن رفتم. دو نفر من را از جلو میکشیدند که اینها آتش بودند و از بالا هم آن کسی که اینها را هدایت میکرد، شلّاقهای آتشین میزد. بعد من فهمیدم اینها دارند من را برای عذاب میبرند.
گفتم: من برای نظام این کار را کردم، این کار را کردم و ... . گفت: حرف نزن، در دوران تو که فلان مسئولیّت را داشتی، کلّی ظلم شده است. هرچه تلاش کردم، بیشتر با آن شلّاق میزدند و نالههای من بالا میرفت.
بعد گفتم: من سیّد هستم. تا گفتم سیّد هستم، همان که بالای اینها بود، گفت: مجّدد او را بزنید و به شدّت من را زدند.
گفت: فقط موقعی که فهمیدم دیگر از همه اینها مأیوسم، تا میخواستند من را ببرند و در درّهای پرتاب کنند، گفتم: آقا بایستید. آن بالایی به آنها دستور داد که بایستند. شعلههایی بود که اصلاً نمیشود وصف کرد. بعد گفتم: من محبّ اهلبیت که دیگر هستم. تا این را گفتم، یکدفعه همه چیز عوض شد و دیدم یک سبزی و خرّمی آمد. بعد هم یک دفعه از آن حالت بیرون شدم و روح به بدنم برگشت.
پس اینطور نیست که اگر از نزدیکان باشی، تو را میبخشند، بلکه عذابت مضاعف میشود. اتّفاقاً اگر بگویی من که از نسل رسول الله هستم، مضاعف میکنند. یا اگر بگویی: من که در این نظام فعالیّت کردم، اگر خلاف کرده باشی، چون وابستگی به نظام داری، بدتر است و این هشدار به ماست.
لذا آن ولیّ خدا به بنده بیان فرمود: حالا که دیگر فهمیدی این آقا کیست، اگر حرف او را گوش ندهی، عذابت مضاعف است.
لذا آیه «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ» صورت ظاهر خطاب به همسران پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است و به خاطر قرب آنها به نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اینگونه بیان شده است که خدای متعال عذاب شما را مضاعف (دو برابر دیگران) میکند، «وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً». پس اینطور نیست که کسی تصوّر کند اگر یک گناه کنم، همان است، بلکه بیشتر است.
نشانه اطاعت
امّا «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً» اگر شما مطیع خدا و رسول خدا شدی، دو برابر پاداش مییابی.
در این آیه به عبارت «وَ تَعْمَلْ صالِحاً» هم اشاره میکند؛ یعنی مطیع شوند و عمل صالح هم انجام بدهند. لذا عمل هم مهم است. نشانه اطاعت همان عمل است؛ یعنی انسان باید عمل کند، نه این که بگوید: چشم، هرچه که شما بفرمایید امّا آخرش یک کار دیگری کند. این از هزار فحش بدتر است. باید انسان بداند و آنوقت عین جهالت میشود.
پس این که انسان بگوید: هرچه که شما بفرمایید، آن موقعی صحیح است که همان کار را انجام بدهد. آنوقت پروردگار عالم میفرماید: اجرش هم دوبرابر میشود. اگر عذاب را گفتیم، دو برابر است، اجرش هم دوبرابر میشود.
رزق کریمانه
بعد پروردگار عالم چه کار میکند؟ «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً» خدا رزق کریمانه میدهد. رزق کریمانه چیست؟
یک موقع یک چیزهایی به انسان مرحمت میکند، انسان اصلاً در عمرش به قوه مخیّلهاش هم نمیرسد.
عرض کردیم این که شما میگویید: «اللّهم ارزقنی حج بیتک الحرام» و یا چند روز پیش در دعای روز هشتم گفتید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ» خدایا! تو رزقم کن که من برای ایتام رحمت داشته باشم و بتوانم اطعام طعام داشته باشم؛ نشان میدهد رزق فقط مادّی نیست، رزق معنوی هم هست.
خدا به شما رزق مادی و معنوی میدهد، آن هم رزق کریمانه؛ یعنی اصلاً پروردگار عالم طوری مرحمت میکند که به هیچ کس اینطوری نداده است.
وقتی انسان مطیع خدا باشد، میگوید: خدا گفته ظلم نکنید. ما آن آیه شریفه را خواندیم که پروردگار عالم بیان میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» امّا اگر کسی این ظلم و دشمنی را نکرد، خدا به او عنایت میکند، «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً».
یکی از دوستان تعریف میکرد که آقای قرائتی - خداوند حفظشان کند - گفته بودند: یک کسی در کاشان ما حافظ کل قرآن شده بود، من میدانستم این اهل این نیست که بخواهد قرآن را حفظ کند. تعجّب کردم چطور شده این حافظ قرآن شده! یک مرتبه تنهایی او را پیدا کردم و از او پرسیدم چطور شد حافظ قرآن شدی؟ گفت: هیچی. آنقدر اصرار کردم که در آخر گفت: میگویم ولی به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی.
گفته بود: ما یک شب در خانه یکی از بستگان مهمان بودیم، کرسی گذاشته بودند، همه زیر کرسی خوابیده بودیم. صاحب خانه رفت آب بیاورد، من دل درد داشتم و رودههایم خراب بود - عذرخواهی میکنم - یک بادی از من بیرون آمد و زیر کرسی بو گرفت. وقتی صاحبخانه آمد، لحاف را که برداشت، متوجّه بوی بد شد. یک بچه کوچک داشت، فکر کرد او این کار را کرده است، تا آمد یک سیلی محکم به این بچه بزند که مثلاً جلوی مهمان آبروریزی کردی؛ گفتم: نزن، من بودم، من وضع رودههایم خراب است.
یعنی یک لحظه معامله کرد! از آبرویش گذشت، یک لحظه آبروی خودش را به ظاهر ریخت امّا اجازه نداد ظلم شود و نگذاشت بچّه بیجهت سیلی بخورد، خدا هم اینطور به او لطف کرد و او حافظ قرآن شد.
رزق کریم همین است، اگر ظلم نشود و عدوان و دشمنی نباشد، اینطور مورد عنایت واقع میشود.
مرحوم حاج حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: دو سه علّت داشت که من با ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آشنا شدم. یک دلیلش این بود که یک بار من کسی را دیدم که دارد یک عمل زشتی را انجام میدهد؛ یعنی آمدم درب را باز کنم، دیدم او دارد با خودش بازی میکند. این عمل را ندید گرفتم امّا از دست او خیلی ناراحت بودم، در آن زمان هم شانزده یا هفده سال داشتم. منتها مهمانی داشتیم و بعد سر سفره مدام این شخص را میدیدم و حالم از آن عملش به هم میخورد امّا یک دفعه مثل این که یک کسی به من تذکر دهد، با این که نوجوان بودم امّا لطف خدا شامل حالم شد و اصلاً به روی خودم نیاوردم، بعد همان جا هم خواستم که یا صاحب الزّمان! یک عنایتی کن طوری نباشد که من با این بد برخورد کنم که معلوم شود.
ایشان میگفتند: من آبروی این شخص را نریختم و آبرویش را خریدم، خدای متعال هم اینطور به من مرحمت کرد و من را در دامن این ولیّ خدا قرار داد.
یکی دیگر از دلایل توفیق آشنایی من با ابوالعرفا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم این بود که من میخواستم طلبگی بروم، پدرم مخالفت میکرد، ناراحت شدم امّا به احترام او نرفتم ولی خدا اینطوری جبران کرد.
ببینید! وقتی انسان یک عمل صالح انجام میدهد، ظلم و دشمنی نمیکند، مطیع خدا، مطیع رسول، مطیع حضرات معصومین و مطیع اولیاء الهی است که وقتی میگویند: گناه است، این کار را نکن، میگوید: چشم؛ خدا اینطور عنایت میکند.
اینها خیلی مهم است، تأمّل در این مطالب بسیار انسان را عوض میکند. عمل صالح همین است، یک عمل صالح انجام داد، آبروی آن شخص را که دیده بود یک گناهی دارد انجام میدهد، نبرد، خدا کریمانه به او روزی داد. «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً» که برای همسران پیامبر دارد میفرماید ولی در مورد مردان الهی هم همین حالت را میدهد.
اگر یک کسی فقط برای خدا کار کند، آنوقت ببینید پروردگار عالم چه معاملهای با او میکند! رزق کریم مرحمت میکند و این لطف خداست.
5- یاد خدا
یکی دیگر از عوامل درک کرم خدا، این است که انسان زیاد به یاد خدا باشد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً» ذکر و یاد پروردگار عالم از دلتان به زبانتان جاری شود. البته معلوم است که بیشتر به دل هست. «ذِکْراً کَثیراً» مدام یادآوری کنید و همه جا بگویید خدا، خدا، خدا، تا چیزی را میبینید، بگویید: خدا.
اولیاء خدا همینطور هستند و برای همین هم به گناه نمیافتند. یک جمال زیبا میبینند، میگویند: «خلق خلائق بقدرته»، دیگر به گناه نمیافتند و چشمشان خطا نمیکند. هر چیزی میبینند، میگویند: «ماشاءاللّه لاحول و لاقوة إلّا باللّه». اینها خیلی مهم است. انسان در هر مطلبی یاد خدا باشد. در مرگ، یاد خدا، در عروسی یاد خدا و ... .
یاد بیشتر خدا در شادیها
من با یک ولیّ خدایی عروسی رفتم - یک عروسی مناسب بود که میشد رفت، حالا که در این عروسیها هم نمیشود رفت - من دیدم ایشان خیلی ذکر میگوید. تصوّر خودم این بود که ایشان دارد ذکر میگوید برای این که اینها مثلاً از چشمزخم در امان باشند و عروسیشان به خوبی تمام شود ولی چیزی هم نمیگفتم.
یک مرتبه سؤال کردم: شما ظاهراً به چشمزخم خیلی اعتقاد دارید؟ گفتند: چطور؟ گفتم: چون شما در عروسی خیلی ذکر میگفتید. گفتند: آقاجان! مثل این که یادت رفته انسان در شادیها باید بیشتر از غمها به یاد خدا باشد تا پروردگار عالم در غمها او را فراموش نکند - این مطلب، روایت است- فرمودند: انسان همه جا باید یاد خدا باشد، به خصوص آن لحظاتی که در شادی هست. من میبینم اینها حواسشان نیست، از خدا خواستم که عوض آنها من ذکر بگویم، لذا دائم ذکر میگویم و صلوات بر محمّد و آل محمّد میفرستم.
اولیاء خدا حواسشان جمع است و مثل ما نیستند، فرق آنها با ما این است که ما فقط وقتی که گرفتار میشویم و عرصه برایمان تنگ میشود، خدا خدا میکنیم امّا آنها حتّی وقتی کوه و دشت و دریا را هم میبینند، به یاد خدا هستند. از آن طرف مرگ را هم میبینند و سر جنازه در بهشت زهرا فاتحهای میخوانند.
بعد آن ولیّ خدا جمله خیلی زیبایی فرمودند، گفتند: آقاجان! در موقع شادیها یاد خدا نکنی، در غمها هم یاد خدا فراموش میشود، چه کنم چه کنم میگویی امّا یادت میرود که یاد خدا کنی که این چه کنم چه کنمها از بین برود.
بعد مثال قشنگی زدند، گفتند: دیدید بعضیها در مراسم ختم شرکت میکنند و میدانند برای چه آمدند، مثلاً برای مراسم ختم همسایه، فامیل یا دوستشان آمدند امّا فراموش میکنند در این مراسم یک فاتحه بخواند! فرمودند: این به خاطر این است که انسان در خوشیها به یاد خدا نیست.
لذا فرمودند: چشم زخم وجود دارد امّا من برای چشم زخم ذکر نمیگویم، من برای این که در شادیها باید انسان بیشتر یاد خدا باشد، مدام ذکر میگویم.
پاداش یاد کننده خدا
در ادامه اشاره به یاد زیاد خدا («یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً»)، میفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ» . حضرت حقّ در جای دیگری فرموده: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» خدا و ملائکهاش بر پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) درود میفرستند امّا پروردگار عالم در اینجا میفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» کسی زیاد به یاد خدا باشد، خدا به یاد اوست و بر او درود میفرستد.
لذا در جواب آن احمقهایی که اوّل انقلاب میگفتند - البته الآن هم بعضی میگویند - : چرا اسم غیر معصوم مانند امام خمینی یا امام خامنهای یا یکی از مراجع بزرگوار را میآورید، صلوات میفرستید، این چه بدعتی است؟! باید گفت: خود قرآن فرموده: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ».
مثل آن بیچاره که نفهمید که وقتی ما صلوات میفرستیم صلوات بر خود پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است و میگفت: شما برای پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) یک صلوات میفرستید، برای امام سه تا صلوات میفرستید، من اگر جای پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) باشم، اعتراض میکنم!
یا مثل بعضیها که میگویند: شما باید «صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد» بگویید، چرا «صَلِّ عَلَی فاطِمَة وَ أَبیها» میگویید؟! چون قرآن میفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً».
خدا به همه رحمت دارد اما این «رَحیماً» در اینجا یک معنی دیگری دارد که فعلاً وقتش نیست بگویم.
اجابت کریمانه
در ادامه این آیات میفرماید: «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً» در روز ملاقات، ملائکه به آنها سلام میکنند و خود پروردگار هم به آنها سلام میکند و برای آنها نه اجر عظیم، بلکه اجر کریمانه است؛ یعنی یک برخورد بسیار عالی توأم با عزّت و احترام.
اولیاء خدا در دعا میدانند که تمام اینها از کرم خداست. وقتی این را فهمیدند، خدا هم با آنها با کرمش برخورد میکند، «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»، نه این که فقط بگوید: حالا یک چیزی بدهید برود، بلکه کریمانه رفتار میکند.
یک مثال بزنیم - عیبی ندارد در مثال مناقشه نیست، ما دنیوی هستیم و باید اینگونه مثال بزنیم - فرض کنید فردی، عدّهای از بزرگان و اعاظم را دعوت کرده، حالا فقیری درب خانه را میزند، میگوید: به او هم یک چیزی بدهید برود امّا به این میهمانها خیلی احترام میکند، آنها را بالا مینشاند، دو زانو جلویشان مینشیند و تکریم میکند و مدام خوش آمدید میگوید. امّا برای آن فقیر میگوید: بدهید برود. غذای هر دو هم از یک چیز است امّا این یکی کریمانه است.
پروردگار عالم در دعا با بندگانی که بفهمند همه چیز به دست پروردگار عالم است کریمانه برخورد میکند. یعنی فقط این که یک چیزی بدهد و برود، نیست. خیلی مهم است که انسان اینها را بداند.
لذا نوع اجابت خدا، اجابت کریمانه است. برخوردهای کریمانه هم فرق میکند. یک وقت ما یکی از علمای ربّانی یا مراجع را دعوت میکنیم، در مقابل آنها با خضوع و خشوع برخورد میکنیم و حتّی به تعبیر قرآن آن جناح را باز میکنیم؛ یعنی بالهایمان را میگشاییم و در مقابل آنها خاضعانه برخورد میکنیم. امّــا یک موقع خود کریم دعوت میکند، تصوّر کنید خود کریم حالا بیاید کریمانه برخورد کند. یعنی نه این که همینطور یک غذایی بگذارد و بگوید: بفرمایید، بلکه خودش بیاید مؤدّبانه بایستد و مدام احترام بگذارد.
عربها یک سنّتی دارند که معمولاً خودشان موقع پذیرایی غذا نمیخورند، در حالی که مستحب است میزبان اوّل از همه شروع کند و آخر همه تمام کند که مهمان اذیّت نشود امّا حالا آنها فکر میکنند رفتارشان کریمانه است. تمام وقت میایستند، بعد تازه خودشان مدام غذا میگذارند و خودشان را در مقابلتان ذلیل و خوار میکنند.
شما در اربعین و یا مواقع دیگر که زوّار دارند به کربلا میروند یا هنگام غدیر که به نجف اشرف میروند، میبینید گاه یک رئیس قبیلهای میآید پای یک زائر را خودش میشوید و میگوید این زائر اباعبدالله است. نمیگوید: آب ببرید بدهید اینها تشنه هستند یا بچّهها بروید پاهایشان را بشویید، بلکه خودش میآید، مینشیند و با شما با احترام و با تکریم برخورد میکند و التماس دعا میگوید. بعد پاهای شما را در تشت میگذارد و با یک لذّتی میشوید. به این برخورد کریمانه میگویند.
پروردگار عالم با انسان کریمانه برخورد میکند «أَجْراً کَریماً» که در این آیه گفتیم، همان است که در این دعا میفرماید. میگوید: درست است که به دعای تو متوسّل شدم و میدانم استحقاق این را ندارم که صدای مرا بشنوی امّا تو صدای مرا میشنوی و خوب گوش فرا میدهی با این که میدانم من مستوجب عفو تو نیستم «وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی». چه چیزی عامل میشود که تو از من با همه این گناهان بگذری؟ من به چیزی متوسّلم که برای من ثقه هست و به آن امیدوارم و آن کرم توست. «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ».
خدایا! ما بندگان ضعیف تو نمیفهمیم تو چقدر کریمی! «یا کریم یا ربّ» عنایت کن ما را به جهلمان مگیر و به کرمت، گناهان ما ببخش و بیامرز.